الف سین

سلام خوش آمدید

۳۲ مطلب با موضوع «خواندنی ها :: برشی از کتاب» ثبت شده است

مانند "گاو"

برخی از نویسندگان ، کتابها را به سه نوع تقسیم کرده اند:

  • چشیدنی
  • بلعیدنی
  • هضم کردنی

کتابهای چشیدنی را باید نگاهی اجمالی و گذرا کرد و در همین حد فهمید که چیست و درباره چیست.

کتابهای بلعیدنی، نکات مفید دارد و باید خوانده شود. ولی چندان نیازی به تعقل و تامل ندارد و به صرف خواندن سریع هم مقصود حاصل میشود؛ مانند کتابهای تاریخی، قصه، رمان، فکاهیات، مجلات و روزنامه ها.

کتابهای هضم کردنی، نیاز به دقت و تامل دارد تا مطالبش فهمیده و به خاطر سپرده شود؛ مانند کتابهای علمی و تحقیقی و فنی و آموزشی و ...

"نیچه" گفته است: هر کس بخواهد کتابهای مرا بفهمد، باید مانند "گاو" باشد (یعنی حالت نشخوار و هضم مطالب، یادآوری خوانده شده ها و فکر روی آنها).

برشی از کتاب : روشها ، نوشته جواد محدثی ، صفحه 14

  • الف سین
گناه ندارد ولی ...

از خیابان و بازار که می گذشت به اطراف نگاه نمی کرد. در زمانی که در مشهد مقدس فلکه ای دور آستانه امام رضا(علیه السلام) احداث کردند و با احداث آن فلکه، قبرستان قتلگاه که قبرستان بزرگ و مهمی بود در داخل مشهد و در جانب شمالی صحن کهنه (صحن انقلاب اسلامی)، از بین رفت و اینها در آن زمان در مشهد کارهای مهم و جالب توجه هر کس بود، من همراه مرحوم حاج آخوند از درب غربی صحن کهنه بیرون رفتیم و در ابتدای بالا خیابان که حالا (سال 1354 شمسی) نامش خیابان نادری است می رفتیم چون به بست بالا خیابان رسیدیم که دو دهانه فلکه در آنجا به هم می پیوست، گفتم: این فلکه ای است که احداث کرده اند.

مرحوم حاج آخوند نگاه نکرد. از ایشان پرسیدم: آیا نگاه کردنش گناه دارد؟ گفت: نه، گناه ندارد. ولی به همین اندازه حواسم پرت می شود.

برشی از کتاب : فضیلت های فراموش شده (شرح حال حاج آخوند ملاعباس تربتی) صفحه 148

  • الف سین
یادت باشد ...

سر سفره که نشست گفت: «آخرین صبحونه رو با من نمی‌خوری؟!»؛ با بغض گفتم: «چرا این طور میگی؟ مگه اولین باره میری مأموریت؟!»؛ گفت: «کاش می‌شـد صداتو ضبط می‌کردم با خودم می‌بردم که دلم کمتر تنگت بشه». گفتم: «قرار گذاشتیم هر کجا که تونستی زنگ بزنی، من هر روز منتظر تماست می‌مونم منو بی خبر نذار».

با هر جان کندنی که بود برایش قرآن گرفتم تا راهیش کنم، لحظه آخر به حمید گفتم: «حمید تو رو به همون حضرت زینب(س) هرکجا تونستی تماس بگیر». گفت: «جور باشه حتماً بهت زنگ می‌زنم، فقط یه چیزی، از سوریه که تماس گرفتم چطوری بگم دوستت دارم؟ اونجا بقیه هم کنارم هستن، اگه صدای منو بشنون از خجالت آب میشم»؛ به حمید گفتم: «پشت گوشی به جای دوستت دارم بگو یادت باشه! من منظورت رو می‌فهمم». از پیشنهادم خوشش آمده بود، پله‌ها را که پایین می‌رفت برایم دست تکان می‌داد و با همان صدای دلنشینش چندباری بلند بلند گفت: «یادت باشه! یادت باشه!» لبخندی زدم و گفتم:«یادم هست! یادم هست!»

برشی از کتاب : یادت باشد ، روایت داستانی زندگی شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی‌مرادی

  • الف سین
جاده زندگی

رانندگان زحمت کشی که به اقتضای شغل شان ، پیوسته در حال سفر و پشت سر گذاشتن شهرها و جاده ها هستند ، وقتی در یک جاده صاف بدون دست انداز و مستقیم قرار می گیرند ، از آنجا که احتمال خواب آلودگی و سنگین شدن پلک ها در چنین مسیرهایی بیشتر است ، تدابیری می اندیشند تا دچار خسران و ضرر برخاسته از خواب آلودگی نشوند:

مقداری تنقلات و آجیل سالم کنار دستشان گذاشته و نوش جان می کنند.

از فردی خوش صحبت ، خواهش می کنند تا آنان را به حرف گیرد.

از نوارها و سی دی های مناسب ، استفاده می کنند و ...

در جاده زندگی نیز آنگاه که انسان در نعمت های بی کران الهی غرق میشود ، برای جلوگیری از مستی و خواب آلودگی غفلت آور که انسان را به اعماق دره غفلت می اندازد ، باید چاره ای اندیشید :

مطالعه تاریخ و عبرت از سرگذشت پیشینیان.

انتخاب دوستان و هم نشینان خوب که عیوب و اشتباهات مان را یادآوری کنند.

شرکت در مجامع و جلساتی که برنامه ذکر ، موعظه و پند دارند.

سرکشی به بیمارستان ها و یادآوری نعمت هایی که از آن بهره مندیم.

زیارت اهل قبور و شرکت در مجالس تشییع و تعزیه.

انتخاب همسری که مشوق انسان به خوبی ها و حرکت به سوی ارزش ها باشد.

تشرف به حرم های مطهر ائمه معصومین علیهم السلام

قراردادن تابلوهای هشدار دهنده در چشم اندازهای پرکاربرد؛ مانند: نصب تابلوهایی حاوی اسماء الهی یا نام مقدس اهل بیت علیهم السلام در اتاق خصوصی ، نوشتن نام خدا در آغاز هر نوشته ، نامه یا دفتر درسی ، قرار دادن تصاویر و نوشته های مناسب بر روی صفحه زمینه گوشی همراه ، رایانه و غیره.

برشی از کتاب : عمرتون چند؟! ، نوشته سید مصطفی هاشمی محجوب ، صفحه 44


  • ۷ نظر
  • ۰۸ خرداد ۹۶ ، ۲۲:۰۰
  • الف سین
مسیح مسلمان

در آن روزها معامله مسلمانان با مسیحیان عملا حرام شمرده میشد و مسلما در شهری مانند "صور" که اکثر ساکنانش مسلمان بودند کسب و کار "ژوزف آنتیبیا" بستنی فروش مسیحی شهر ، رونقی نداشت. به همین دلیل او و خانواده اش زندگی سختی داشتند.

آنتیبیا که آوازه فعالیتهای سید (امام موسی صدر) را شنیده بود، در یکی از روزهای گرم تابستان پیش او آمد و با حالتی پریشان و گریان مشکل خود را با وی در میان گذاشت. سید هم بلافاصله تعدادی از دوستانش را جمع کرد و همه با هم به مغازه آنتیبیا رفته و بستنی خوردند. و به همین سادگی شیوه غلطی که سالها میان مردم این شهر و سراسر لبنان جریان داشت، کنار گذاشته شد.

به دنبال این واقعه بسیاری از مسیحیان لبنان به جرگه طرفداران امام موسی صدر پیوستند، تا جاییکه در مراسم رسمی خود از وی دعوت می کردند تا ایشان در کلیساها و دیرهاشان وعظ و سخنرانی کند. هنگامی که قرار بود سید در یکی از مناطق مسیحی نشین صحبت کند، مردم مناطق دیگرهم علیرغم اختلافات عشیرگی و قومی که میانشان وجود داشت، جمع می شدند. حمایت این مردم از سید موسی آن چنان بود که مطبوعات وابسته به مسیحیان لبنان بارها اذعان کردند که "امام موسی صدر تنها شخصیتی است که میتواند رییس جمهور واقعی لبنان شود".

مسیحیان این شهر همواره به همشهریان خود میگفتند: آقای شما ما را به یاد حضرت مسیح می اندازد. اگر او مسیحی بود همانند حضرت مسیح از او تبعیت میکردیم.

برشی از کتاب : سید موسی صدر، نوشته فرشته مرادی، از سری کتابهای دانشجویی، صفحه 46

  • ۴ نظر
  • ۰۳ خرداد ۹۶ ، ۲۲:۰۰
  • الف سین
الف سین

خرمشهرها در پیش است ...
"کسی می‌تواند از سیم ‌خاردار دشمن عبور کند که در سیم خاردار نفس خود گیر نکرده باشد"
شهید چیت‌سازیان

آخرین نظرات