«طراحی کنید پرهی شوفاژی را به صورتِ مثلثِ متساویالساقین با قاعدهی a و
زاویهی راس O که از انتهای آن وزنهای به وزنِ M آویزان است، به صورتی که
کمترین خمش (خیز) را داشته باشد، و توأمان بیشترین انتقالِ حرارت را.
ضمنا به دلیلِ محدودیتِ جا، مادهای را برای ساختِ آن انتخاب کنید که
کمترین ضریبِ انبساطِ طولی را داشته باشد...»
یک مسألهی مشکلِ پارامتریک! یک لغز! یک چیستان مزخرف! و البته از دیدِ آقایان، انتهای سؤالِ علمی. علم به معنای ترجمهایِ آن.
برای حلِ آن تصویرِ سیاه و سفیدِ جد و آبائت پیشِ چشمت میآید و از ریاضیِ دبستان تا معادلاتِ دیفرانسیلِ دو را باید از بر باشی. اما...
خیال میکنی با حلِ آن گرهی از مشکلاتِ فروبستهی این مملکت حل میشود؟
فرداروز که فارغالتحصیل و جویای کار، رفتی در یک ساختمان و زیرِ دستِ یک تاسیساتی شروع کردی به نصبِ شوفاژ، جرینگی میفهمی که این مسأله نه به دردِ دنیایت خورده است و نه به دردِ آخرت. دو زاریات میافتد و میفهمی که دانشجویانِ زرنگتر از تو، همان موقع این را دریافته بودند که چنین مسائلی را دودره میکردند و از رو دستِ تو کپی میکردند.
میبینی چیزهایی را آموختهای که در هیچجای این مملکت کاربرد ندارد. چهار سال یا شش سال یا هشت سال زندهگیِ دانشجویی، فقط تو را از زندهگیِ واقعی دور کرده است. همین. تازه نه فقط به اندازهی همین مدتی که وقت صرف کردهای که پارهای اوقات به قاعدهی یک عمر از زندهگی پرت میافتی! چرا؟
یک مسألهی مشکلِ پارامتریک! یک لغز! یک چیستان مزخرف! و البته از دیدِ آقایان، انتهای سؤالِ علمی. علم به معنای ترجمهایِ آن.
برای حلِ آن تصویرِ سیاه و سفیدِ جد و آبائت پیشِ چشمت میآید و از ریاضیِ دبستان تا معادلاتِ دیفرانسیلِ دو را باید از بر باشی. اما...
خیال میکنی با حلِ آن گرهی از مشکلاتِ فروبستهی این مملکت حل میشود؟
فرداروز که فارغالتحصیل و جویای کار، رفتی در یک ساختمان و زیرِ دستِ یک تاسیساتی شروع کردی به نصبِ شوفاژ، جرینگی میفهمی که این مسأله نه به دردِ دنیایت خورده است و نه به دردِ آخرت. دو زاریات میافتد و میفهمی که دانشجویانِ زرنگتر از تو، همان موقع این را دریافته بودند که چنین مسائلی را دودره میکردند و از رو دستِ تو کپی میکردند.
میبینی چیزهایی را آموختهای که در هیچجای این مملکت کاربرد ندارد. چهار سال یا شش سال یا هشت سال زندهگیِ دانشجویی، فقط تو را از زندهگیِ واقعی دور کرده است. همین. تازه نه فقط به اندازهی همین مدتی که وقت صرف کردهای که پارهای اوقات به قاعدهی یک عمر از زندهگی پرت میافتی! چرا؟
- ۵ نظر
- ۲۸ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۰۰