الف سین

سلام خوش آمدید

علم به معنای ترجمه‌ایِ آن

يكشنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۰۰ ب.ظ
«طراحی کنید پره‌ی شوفاژی را به صورتِ مثلثِ متساوی‌الساقین با قاعده‌ی a و زاویه‌ی راس O که از انتهای آن وزنه‌ای به وزنِ M آویزان است، به صورتی که کمترین خمش (خیز) را داشته باشد، و توأمان بیش‌ترین انتقالِ حرارت را. ضمنا به دلیلِ محدودیتِ جا، ماده‌ای را برای ساختِ آن انتخاب کنید که کم‌ترین ضریبِ انبساطِ طولی را داشته باشد...»
یک مسأله‌ی مشکلِ پارامتریک! یک لغز! یک چیستان مزخرف! و البته از دیدِ آقایان، انتهای سؤالِ علمی. علم به معنای ترجمه‌ایِ آن.
برای حلِ آن تصویرِ سیاه و سفیدِ جد و آبائت پیشِ چشمت می‌آید و از ریاضیِ دبستان تا معادلاتِ دیفرانسیلِ دو را باید از بر باشی. اما...
خیال می‌کنی با حلِ آن گرهی از مشکلاتِ فروبسته‌ی این مملکت حل می‌شود؟
فرداروز که فارغ‌التحصیل و جویای کار، رفتی در یک ساختمان و زیرِ دستِ یک تاسیساتی شروع کردی به نصبِ شوفاژ، جرینگی می‌فهمی که این مسأله نه به دردِ دنیایت خورده است و نه به دردِ آخرت. دو زاری‌ات می‌افتد و می‌فهمی که دانش‌جویانِ زرنگ‌تر از تو، همان موقع این را دریافته بودند که چنین مسائلی را دودره می‌کردند و از رو دستِ تو کپی می‌کردند.
می‌بینی چیزهایی را آموخته‌ای که در هیچ‌جای این مملکت کاربرد ندارد. چهار سال یا شش سال یا هشت سال زنده‌گیِ دانش‌جویی، فقط تو را از زنده‌گیِ واقعی دور کرده است. همین. تازه نه فقط به اندازه‌ی همین مدتی که وقت صرف کرده‌ای که پاره‌ای اوقات به قاعده‌ی یک عمر از زنده‌گی پرت می‌افتی! چرا؟
برای این که دانش‌گاه، دست‌‌گاهِ فکریِ تو را قرم‌قات کرده است. چیزهایی یادت داده است که در هیچ کجای این ملک به کارت نمی‌آید. و اتفاقا در ممالکی که از ایشان علم را ترجمه کرده‌ایم، بیش‌تر به کار می‌آید. چه باید کرد تا خود را عاطل و باطل نپنداریم؟ راهی نداری جز این که بروی سراغِ اصلِ سرچشمه و مظهرِ آب...
دانش‌گاهِ ما از زنده‌گیِ مردمِ کشورش فاصله گرفته است. نه دانش‌گاه که کلِ سیستمِ آموزشیِ ما از چنین داء معضل و کارِ بی‌بیرون‌شدی رنج می‌برد. سؤالی از بیرون به دانش‌گاهِ ما ارائه نمی‌شود. صنعت هرگز دانش‌گاه را در حد و اندازه‌ای نمی‌داند که از او سؤال بپرسد. او طاقتِ دیدنِ ریختِ اتوکشیده‌ی یک استادِ متفرعن را ندارد که بدونِ این که حتا تا به حال یک قابلمه‌ی واقعی طراحی کرده باشد، از صدر و ذیلِ صنعت انتقاد می‌کند. دانش‌گاه هم توانِ گفت‌گو با صنعت‌گرِ روغنیِ دست به آچارِ خسیس را ندارد. کسی که حتا حاضر نیست یک بخشِ یک اتاقه‌ی تحقیق و توسعه (R&D) در کارخانه‌اش راه بیاندازد. هر دو هم حق دارند. یا دستِ کم این‌گونه می‌پندارند.
در همه‌جای دنیا دانش‌گاه ساخته می‌شود تا مشکلاتِ علمیِ آن کشور را حل نماید، اما در جهانِ سوم مسأله جورِ دیگری است. این‌جا دانش‌گاه ساخته نشده است. دانش‌گاه ترجمه شده است.
برشی از کتاب : نشت نشاء ، رضا امیرخانی

نظرات (۵)

بسیارزیباااا
وای حرف دلموزدی؟؟؟
پاسخ:
سلام
انشالله بتونیم در علوم انسانی و به تبع اون بقیه علوم تحول ایجاد کنیم

ممنون از حضورتون
آخ آخ از ترجمه...
ممنون از انتخابتون. 
پاسخ:
سلام
خواهش میکنم
ممنون از حضورتون
چرا خب؟
پاسخ:
سلام
نوبت نسل ماست که خیلی از چیزها رو تغییر بده
با راهنمایی حضرت آقا و تلاش
انشالله

ممنون از حضورتون
  • محمد آذرکار
  • امیر خانی بسیار قلم خوبی داره ممنون
    پاسخ:
    سلام
    موافقم
    ممنون از حضورتون

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    الف سین

    خرمشهرها در پیش است ...
    "کسی می‌تواند از سیم ‌خاردار دشمن عبور کند که در سیم خاردار نفس خود گیر نکرده باشد"
    شهید چیت‌سازیان

    آخرین نظرات