الف سین

سلام خوش آمدید

۳۲ مطلب با موضوع «خواندنی ها :: برشی از کتاب» ثبت شده است

من آمده‌ام تا وجدان خفتۀ انسانهاى متعهد و مسئول را بیدار سازم.
من آمده‌ام که دعا کنم، تا خداى بزرگ انقلاب اسلامى ایران را پیروز کند. من آمده‌ام که آرزو کنم تا در پناه حکومت اسلامى، عدل و عدالت دامن بگسترد.
من نیامده‌ام که چیزى بخواهم؛ زیرا کسى که همۀ وجود خود را تقدیم رسالتش کرده است، بى‌نیاز است.
من نیامده‌ام که شکوه کنم؛ مردمى که ١٤٠٠ سال درد و رنج تحمل کرده‌اند، باز هم با جان خود همۀ مشکلات را تحمل مى‌کنند.
من فریادى‌ام که در سینۀ مجروح جبل عامل، در خلال قرنها ظلم و ستم، محبوس شده است.
من ضجۀ دردآلود معذّبین و زنجیریانم که در شکنجه‌گاههاى ستمگران و استثمارگران در طول تاریخ نابود شده‌اند.
من آه صبحگاهم که از سینۀ پر سوز بیوه زنان سرچشمه مى‌گیرم و همراه نسیم سحر در جستجوى قلبها و وجدانهاى بیدار به هر سو مى‌دوم. آنقدر که خسته مى‌شوم و از پاى مى‌افتم و ناامید و مأیوس به قطرۀ اشکى مبدل مى‌شوم و به صورت شبنمى در دامان برگى سقوط مى‌کنم.
من تمناى دلهاى عشاقم که مى‌خواهم عشق و محبت بر همه جا دامن بگسترد و کینه و حقد و تعصب از روى زمین ناپدید گردد.
من اشک یتیمانم، که دل‌شکسته در جست‌و‌جوى پدر و مادر به هر سو مى‌دوند، ولى هر چه بیشتر مى‌گردند کمتر مى‌یابند. واى به وقتى که یتیمى بگرید! که آسمان به لرزه در مى‌آید.
من خون شهیدانم، که بر کوههاى دور، یا قعر دره‌هاى عمیق، یا بر دامان دشتها و صحراها جارى هستم. من از قلبى سوزان که به خاطر حق و حقیقت مى‌تپیده و براى استقرار عدل و عدالت مى‌جنگیده سرچشمه گرفته‌ام.
برشی از کتاب : لبنان  (شهید مصطفی چمران)
  • ۷ نظر
  • ۳۱ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۰۰
  • الف سین
مسئله ازدواج بسیار مهم است در اسلام. اگر چه شرعا در زمره ی واجبات ذکر نشده ، اما به قدری تحریص و ترغیب شده است که انسان می فهمد خدای متعال بر این امر اصرار دارد.
علت اهمیت هم این است که ازدواج یک نیاز طبیعی است و اسلام که به نیازهای طبیعی انسان اهمیت می دهد ، بایستی راه سالم تأمین این نیازها را مشخص کند ، و مشخص هم کرده و آن هم ازدواج است.
هم زن و هم مرد یک نیاز جنسی دارند ، این نمیتواند بی بندوبار باشد ، نمیتواند رها شده باشد ، اجازه ندارد حدومرز نداشته باشد ، یک حدومرزی میخواهد ، حدومرزش ازدواج است. لذاست که می فرماید : « من تزوج احرز نصف دینه » کسی که ازدواج بکند، نصف دینش را نگه داشته. نصف دینی که نگه داشته کدام است؟ یک مقدارش همان چیزی است که از ناحیه تمایلات جنسی انسان تهدید می شود.
تمایل جنسی ، دین را از خیلی ها می گیرد ، خیلی ها را دچار اشکال میکند ، دچار گمراهی میکند و راه جلوگیری اش هم این است که این تمایلات جنسی اشباع بشود ، برآورده بشود ، سرکوب هم نشود ، اما چطوری؟ با قاعده و قانون ؛ یعنی با ازدواج. ببینید ازدواج چه چیز مهمی است.
برشی از کتاب : خانواده (به سبک ساخت یک جلسه مطول مطوی در محضر مقام معظم رهبری) ، صفحه 22
  • ۴ نظر
  • ۳۰ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۰۰
  • الف سین

مردى با پسرش به عنوان مهمان بر على علیه السلام وارد شدند. على با اکرام و احترام بسیار آنها را در صدر مجلس نشانید و خودش روبروى آنها نشست. موقع صرف غذا رسید. غذا آوردند و صرف شد. بعد از غذا قنبر، غلام معروف على، حوله‏ اى و طشتى و ابریقى براى دست شویى آورد. على آنها را از دست قنبر گرفت و جلو رفت تا دست مهمان را بشوید. مهمان خود را عقب کشید و گفت:

«مگر چنین چیزى ممکن است که من دستهایم را بگیرم و شما بشویید».

على فرمود: «برادر تو، از سر تو است، از تو جدا نیست، می‏خواهد عهده ‏دار خدمت تو بشود، درعوض خداوند به او پاداش خواهد داد، چرا میخواهى مانع کار ثوابى بشوى؟».

باز هم آن مرد امتناع کرد. آخر على او را قسم داد که «من میخواهم به شرف خدمت برادر مؤمن نائل گردم، مانع کار من مشو.» مهمان با حالت شرمندگى حاضر شد. على فرمود:

«خواهش می‏کنم دست خود را درست و کامل بشویى، همان طورى که اگر قنبر میخواست دستت را بشوید میشستى، خجالت و تعارف را کنار بگذار.».

همینکه از شستن دست مهمان فارغ شد، به پسر برومند خود محمدبن حنفیه گفت :‏

«دست پسر را تو بشوى. من که پدر تو هستم دست پدر را شستم و تو دست پسر را بشوى. اگر پدر این پسر در اینجا نمی بود و تنها خود این پسر مهمان ما بود من خودم دستش را می شستم، اما خداوند دوست دارد آنجا که پدر و پسرى هر دو حاضرند، بین آنها در احترامات فرق گذاشته شود.» محمد به امر پدر برخاست و دست پسر مهمان را شست.

امام عسکرى علیه السلام وقتى که این داستان را نقل کرد فرمود:

«شیعه حقیقى باید این‏طور باشد.»

برشی از کتاب : داستان راستان شهید مطهری ره

 

  • ۵ نظر
  • ۲۹ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۰۰
  • الف سین
«طراحی کنید پره‌ی شوفاژی را به صورتِ مثلثِ متساوی‌الساقین با قاعده‌ی a و زاویه‌ی راس O که از انتهای آن وزنه‌ای به وزنِ M آویزان است، به صورتی که کمترین خمش (خیز) را داشته باشد، و توأمان بیش‌ترین انتقالِ حرارت را. ضمنا به دلیلِ محدودیتِ جا، ماده‌ای را برای ساختِ آن انتخاب کنید که کم‌ترین ضریبِ انبساطِ طولی را داشته باشد...»
یک مسأله‌ی مشکلِ پارامتریک! یک لغز! یک چیستان مزخرف! و البته از دیدِ آقایان، انتهای سؤالِ علمی. علم به معنای ترجمه‌ایِ آن.
برای حلِ آن تصویرِ سیاه و سفیدِ جد و آبائت پیشِ چشمت می‌آید و از ریاضیِ دبستان تا معادلاتِ دیفرانسیلِ دو را باید از بر باشی. اما...
خیال می‌کنی با حلِ آن گرهی از مشکلاتِ فروبسته‌ی این مملکت حل می‌شود؟
فرداروز که فارغ‌التحصیل و جویای کار، رفتی در یک ساختمان و زیرِ دستِ یک تاسیساتی شروع کردی به نصبِ شوفاژ، جرینگی می‌فهمی که این مسأله نه به دردِ دنیایت خورده است و نه به دردِ آخرت. دو زاری‌ات می‌افتد و می‌فهمی که دانش‌جویانِ زرنگ‌تر از تو، همان موقع این را دریافته بودند که چنین مسائلی را دودره می‌کردند و از رو دستِ تو کپی می‌کردند.
می‌بینی چیزهایی را آموخته‌ای که در هیچ‌جای این مملکت کاربرد ندارد. چهار سال یا شش سال یا هشت سال زنده‌گیِ دانش‌جویی، فقط تو را از زنده‌گیِ واقعی دور کرده است. همین. تازه نه فقط به اندازه‌ی همین مدتی که وقت صرف کرده‌ای که پاره‌ای اوقات به قاعده‌ی یک عمر از زنده‌گی پرت می‌افتی! چرا؟
  • ۵ نظر
  • ۲۸ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۰۰
  • الف سین
به شیعه به عنوان منتظر دستور داده اند که سلاح خود را همیشه آماده داشته باشد. و چنین هم باید باشد. شما اگر منتظرید که کسی بیاید و عدالت و داد را بگستراند معلوم میشود به عدالت عقیده دارید و هرکسی نسبت به هرچه عقیده دارد، تعهد نیز دارد.
چگونه کسانی به خود اجازه می دهند که تعالیم والای تشیع مقاوم را نامتعهدانه تفسیر کنند و از تشعشع الاهی این مکتب خون و قیام بکاهند.
آنان که مرد میدان حماسه ها و مبارزات نیستند، خوب است بگویند:"ما اهل این اقدامات نیستیم."
نه اینکه بگویند:" اینها تکلیف نیست. "
کجا و کی تکلیف مسلمان قعود و ذلت بوده است! کجا تکلیف مسلمان این بوده است که بنشیند تا همه چیزش بر باد رود، حتی دین و ناموسش؟ کجا تکلیف مسلمان بوده است که زیر سلطه کافران و از خدا بیخبران درآید با اینکه قرآن فریاد می زند:
"ولن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا "
خداوند هرگز نخواسته است که کافران بر مومنان سلطه داشته باشند
برشی از کتاب : خورشید مغرب ، استاد محمدرضا حکیمی
  • ۶ نظر
  • ۲۷ شهریور ۹۵ ، ۱۸:۰۰
  • الف سین
الف سین

خرمشهرها در پیش است ...
"کسی می‌تواند از سیم ‌خاردار دشمن عبور کند که در سیم خاردار نفس خود گیر نکرده باشد"
شهید چیت‌سازیان

آخرین نظرات